تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:39 | نويسنده : marjan heydari
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم / با اشک ، تمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم
نظرات شما عزیزان:
hamid_m
ساعت11:59---16 مرداد 1391
کسي که مي گفت دوستم دارد عاشقي نبود که به شوق ديدن من آمده باشد.رهگذري بود که روي برگ هاي خشک پاييزي راه مي رفت.و صداي خش خش برگ ها همان آوازي بود که من گمان مي کردم مي گويد: دوستت دارم
برچسبها: